• وبلاگ : .: زاطي گرافيک :.
  • يادداشت : يه بار ديگه اومدم تا . . . . !!!
  • نظرات : 4 خصوصي ، 57 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سکوت شيشه اي

    رسم عاشقي اين نيست که تک و تنها بسوزي و ديگر نماني. کاش مي دانستيم که زودتر از ما عشق است که براي دوري ما مي سوزد و مي سازد. کاش مي فهميديم که قدر بودن قدر عاشقي قدر عشق چيست و چه قدر است.کاش بي راه نمي رفتيم و چون روز اول عاشق مي مانديم.بازي با عشق قشنگ است بازيگري حرفه اي مي خواهد.اما قسم که حقيقت عشق وجود هر گونه بازي و بازي سازي را بي نياز از دروغ و نيرنگ مي سازد. نمي دانم بلد نيستم! من نمي دانم دل سوختن براي چيست؟ مرا سوختني نباشد جز براي عشقم .براي او براي بودن با او و دور ماندن از او. مي سوزم آري اما نه به درد اين بازيگر قهار و خوش رنگ زندگي نه به سختي و دل تنگي نمادين اين دنياي پوشالي. آري مي سوزم از درد دور بودن و عاشقي از غم اشک و سردي. مي سوزم اما نمي دانم چرا؟ خودي برايم ديگر نمانده است نمي خواهم خودي را که مرا از عشقم دور مي سازد نمي خواهم .مي سوزانمش آري مي سوزانمش هر دل و هرنگاهي را که مرا از عشقم دور سازد و مي بوسم مي بويم مي جويم دلي را دستي را سخني را نگاهي را هر نسيم و بادي را که وجودم را به او و عشقم نزديک تر سازد. من بنده عشقم بنده عاشقي .تنهايي محيطي است که يک باره تمام افکار وحشي به ذهنم هجوم مي آورند. آن گاه در حالي که در اين مرداب عظيم دست و پا مي زنم فکر مي کنيد که چگونه مي توانم خود را از اين سيل خروشان تنهايي و گردباد وحشي نجات دهم. تنهايي محيطي است که شايد مرا بترساند اما بايد راهي براي گريز وجود داشته باشد. راهي نه براي گريز از تنهايي بلکه براي گريز از ترس. بعضي مي گويند: "تنهايي بد دردي است" اما اين طور نيست. اگر معناي کامل آن را بدانيد مي توانيد از آن استفاده کنيد.تنهايي محيط خوبي است اگر ذهن خود را با او تنها بگذاريد آن گاه نور عشق را حس خواهيد کرد و عطر او در جانتان پراکنده خواهد شد. آن وقت مي بينيد که ديگر خودتان نيستيد. چيزي درونتان مي شکند خرد مي شود و از صداي شکستن آن به خود مي آييد. از ته دل فرياد بر مي آوريد . نه نيازي به فرياد نيست شما مي خواهيد صدايتان به گوش او برسد اما نيازي به فرياد نيست. حتي اگر زمزمه هم کنيد او مي شنود و مي پذيرد.چرا؟ به خاطر اشک هاي پاکتان که قطره قطره روي گونه هايتان مي چکد و چون چشمه مي جوشدو همچون رود اما بسيار کوچکتر سرازير مي شود. به گواهي دل هاي با محبتتان که در سينه با شوق مي تپد. به گواهي دستانتان که به سوي او در انتظار ديدنش خسته و افسرده شده اند.او شما را خواهد پذيرفت. آري خواهد پذيرفت که هميشه در خلوت تنهايي خود مهمان سکوت شيشه يش باشيم.